تقویم روی میز ورق خورد، ابتدا
در صفحه ای سفید نشان داد شنبه را
شنبه تو آمدی به سراغم که هفته را
با تو قدم زنان بروم تا به انتها
شنبه شبیه یک گل سرخ است، یک بهار
اما شبش چه زود رسید و چه بی صدا
شب پشت شنبه یک عدد یک نوشت و رفت
یکشنبه را گذاشت میان من و شما
یکشنبه در نگاه تو افتاد عکس من
یک شنبه دوست داشتنی بود بین ما
چرخید بادو صفحه ی بعدی که باز شد
افتاد سایه ی من و تو بر دوشنبه ها
چیزی به نام روز دوشنبه که داد زد
آیا چه می کنید در اینجا ؟ شما دو تا!
دستت رها شد از من و دیدم که رفته ای
من مانده بودم از همه ی روز ها جدا
بر گشتم از کنار سه شنبه که شعر را
از نو بگویم و برسانم به انتها
دیدم غروب جمعه تو را دار می زند
در منتها الیه غزل روی بیت ها
تقویم ها که شنبه ندارد ، کدام روز
آغاز می کند پس ازاین هفته ی مرا
محمدرضا حاج رستم بیگلو-
|